خادم الشهدا

خادم الشهدا
آخرین نظرات
نویسندگان

امروز احساس می کنم که شرهانی ام درد می کند

چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۲۶ ق.ظ

آره درست شنیدید من آنقدر از جاهای مختلف و یادمان ها جا موندم که آخر سرشرهانی نصیبم شد.
آخه خدا چرا شرهانی؟ بنده که شرهانی رو نمیشناسم، شاید بهم صفا نده



خدایا من عاشق طلاییه ام، شلمچه رو خیلی دوست دارم، اروند صفای خاصی داره خب چرا این حقیر رو این همه از همه جا مونده کردی برای شرهانی؟



خب قرار شد که ٢٢ اسفند برم شرهانی اما ١٦ اسفند یکدفعه ساعت ٩ شب تلفن زنگ خورد و باید با اتوبوس دانشگاه به راهیان می رفتم. چون برای یکی از بچه های مسئول مشکلی پیش اومده بود.



خلاصه خانواده اصرار که یکیشو بیشتر نرو. همین که ٥ روزه هست رو برو اون که ١٢ روزه نرو.



گفتم نه ١٢ روزه میرم، که سید گفت باید با اتوبوس بری



گفتم ببین اینقدر برای شرهانی قیافه گرفتی که گفت نیا



خدایا غلط کردم




قرار شد فقط ٥ روزه برم و برگردم(که شرهانی جزو مناطق نبود). توی راه باهام تماس گرفتن و گفتن باید نامتو بیاری با مهر و امضا برای شرهانی! دلم قلقلی شد زنگ زدم ابوی و گفتم می خوام برم، گفت هر جور صلاحه عمل کن. تصمیم به رفتن گرفتم، اما من نامه ام همرام نیست که!



زنگ زدم دوستان پیگیری کردند



معلوم نبود جور بشه تا اینکه روز ٢٠ اسفند با کلی پیگیری جور شد و گفتند بیا!



توی اروند از شهدا خواستم و گرفتم



روز ٢١ اسفند رفتم اهواز و ٢٢ اسفند روز اعزام بود.



مسئول اونجا(یا به قول خودشون خادم) آقای خادم الحسینی بود و یک حرفش خیلی جالب بود من خودم شرهانی چی ام !!! حواستان باشد



کمی مبهم بود برام، شرهانی چی ام؟!!



گذشت موقع رفتن به شرهانی نامه ها را می دادند که نامه یکی از بچه ها نبود و از مینی بوس پیاده اش کردند!



خدا یعنی می رسم به شرهانی؟ فلسفه اش چیه؟



آخر رسیدیم به شرهانی حال و هوای شرهانی و بچه ها و خادم های اونجا چقدر بوی محرم می ده و حضرت زینب س و کلامشان همه اینه، چرا؟



در بدو ورود نوشته بود سلام به اولین تفحص گر شهدا حضرت زینب س



و عملیات این منطقه محرم با رمز یا زینب الکبری س



.



.



.



این چند سطر که خالی موند اتفاقات شرهانی بود



برخی از اتفافات هم که برام افتاد تا رسیدم به شرهانی رو نمیشه گفت



فقط بگم شرهانی با اتفاقاتش با آدم حرف می زنه



بله الان دیگه قسمتی از دلم بعد از بقاع متبرک ائمه به نام شرهانی سند خورد



که الان به قول یکی از بچه های اصفهان توی شرهانی، مجید عمیدی: شرهانی ام درد می کند!



اگر به نتیجه رسیدم اتفاقات شرهانی رو، یعنی برخیش رو بعدا می نویسم



والان فقط می تونم بگم خدایا ازت ممنونم که این حقیر رو به شرهانی راه دادی با اون حال و هواش



ممنونم که خیلی چیزا رو بهم آموختی ...




شکر گزار این نعمتت قرارم بده
الان فهمیدم شرهانی چی ام یعنی چی!


شرهانی، 240 کیلومتر تا کربلا





با تشکر از محمدجعفر

  • خادم الشهدا

نظرات  (۳)

  • خادم الحسین
  • سلام خدارو شکر کنید که شهدا شما رو دعوت کردن

    شرهانی هم قشنگه دوبار توفیق داشتم برم ،ان شاالله با این منطقه هم اشنا میشین

     وامیدوارم طلاییه هم قسمت بشه برید

    التماس دعا

    یا زهرا سلام الله علیها

    پاسخ:
    سلام
    خوش به سعادتون
    انشالله روزی همه شهادت
  • صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
  • سلام الحمدلله رفتیم راهیان امابخاطرگرد وغبارشرهانی نبردنمون وازاون ببعدهوای شرهانی دارم




    اللهم ارزقنا
    پاسخ:
    انشا الله.....
  • خادم الشهدا
  • با سلام و صلوات بر محمد (ص) و آل محمد (ص)
    امروز 92/12/29 و ساعاتی به سال تحویل 93 می باشد
    فردا بعدازظهر عازم اهواز هستم 
    چون خادم شهدا یادمان شلمچه هستم تا 13 فروردین
    زن و فرزند 18 ماهه ام را سپردم به خداوند مهربان
    انشا الله نه تنها من بلکه همه خادمین شهدا از خود شهدا جا نمونیم
    شما هم دعا کنید من حقیر هم به شهدا بپیوندم
    پاسخ:

    سلام خوش به سعادتون من خودم هم تازه 3روزه از مناطق برگشتم عجب حال و هوایی داشتیم تومناطق.

    انشالله که سال آینده یادبود شهادتمون رو تو مناطق بگیرن انشالله....

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">